- 1853
- ۱۳۹۴/۰۶/۱۲ - ۰۱:۳۲
- 609 بازدید
عمده ترین احساسات منفی ای که افراد تجربه می کنند عبارتند از ترس تردید نگرانی غبطه حسادت خشم بی لیاقتی و احساس عدم کفایت هنگام مقایسه با دیگران وقتی کودکی مدام مورد سرزنش قرار می گیرد . در وی ترس شک و نگرانی ایجاد می شود حتی زمانی که کودک کارهای ارزشمند انجام می دهد باز والدینش خشنود نمی شوند. در اغلب خانواده ها والدین به ندرت محبت یا تایید خود را ابراز می کنند و[…]
عمده ترین احساسات منفی ای که افراد تجربه می کنند عبارتند از ترس تردید نگرانی غبطه حسادت خشم بی لیاقتی و احساس عدم کفایت هنگام مقایسه با دیگران وقتی کودکی مدام مورد سرزنش قرار می گیرد .
در وی ترس شک و نگرانی ایجاد می شود حتی زمانی که کودک کارهای ارزشمند انجام می دهد باز والدینش خشنود نمی شوند.
در اغلب خانواده ها والدین به ندرت محبت یا تایید خود را ابراز می کنند و یا به محض اینکه حس کنند کودک در خشنود کردن شان کوتاهی می کند عشق و تاییدشان را از او دریغ می کنند.
احساسات ارزیابی را مغشوش می کند
احساسات، به خصوص احساسات منفی ارزیابی را مغشوش می کند فرد گرفتار در احساسات منفی، قادر نیست واضح و منطقی فکر کند.
هرچه احساس منفی شدیدتر باشد، شخص بیشتر از واقعیت دور می شود و در استدلال کردن ناتوان تر می شود. در این حالت گفتار و رفتار شخص، اغلب غیرقابل توجیه و زیان آور است.
برای رهایی از احساسات منفی در ابتدا ریشه را پیدا کنید و با از بین بردن آن به احساسات مثبت برسید
.پنج عامل اصلی باعث می شود مردم در خود احساسات منفی به وجود بیاورند و در آن وضعیت بمانند.
این ها جزو بدترین قورباغه هایی هستند که در اعماق مرداب احساسات شنا می کنند این پنج عامل توجیه کردن درگیر شرایط شدن حساسیت شدید قضاوت کردن و خودفریبی است.
برای رهایی از احساسات منفی باید بفهمیدکه این احساسات از کجا می آیند، تا بتوانید از شرشان خلاص شوید یا از همان ابتدا مانع به وجود آمدنشان شوید.
با توجیه و عذر آوردن از منفی بودن خود دفاع می کنید و به خود حق می دهید که عصبانی باشید. احساسات منفی تنها زمانی به وجود می آیند که شما به خود حق می دهید که این احساسات را برای خود و دیگران به وجود بیاورید.
وقتی در مورد وضعیت ناگوار خاصی بحث می کنید، با ارائه دلایل مختلف، مشغول توجیه احساسات منفی تان می شوید. اغلب حین رانندگی با خودتان حرف می زنید.
خودتان را توجیه می کنید و به محکوم کردن افرادی که در آنجا نیستند می پردازید. توجیه کردن، شب ها شما را بیدار نگه می دارد.
هرچه بیشتر خود را توجیه و متقاعد می کنید که طرف مقابل «بد» است و شما پاک و بی گناهید و حق دارید اینگونه احساس کنید عصبانی تر و سرخورده تر می شوید.
البته شاید موقعیتی ایجاد شده باشد که ناحق است و باعث آزردگی یا عصبانیت شما شده، اما تنها کسی که می تواند احساسی را به آن تجربه گره بزند خودتان هستید شما می توانید انتخاب کنید که احساس بدتان را نگه دارید یا آنرا رها کنید.
دومین عامل لازم برای داشتن احساسات منفی است. به این معنی که از موارد برداشت شخصی می کنید اتفاقات را به عنوان حمله ای به شخص خودتان تفسیر می کنید.
اگر شرایط ناگوار را حمل بر خودتان ندانید، نمی توانید احساساتی چه منفی، چه مثبت، در مورد آن شرایط بروز دهید.
اگر در روزنامه بخوانید که هزاران نفر (مرد، زن و کودک) در اثر سِیلی در شمال چین غرق شده اند اندکی احساس تاسف خواهید کرد ولی باز بدون احساس خیلی خاصی به خواندن عناوین بعدی مشغول خواهید شد.
چون هیچ کدام از آن غرق شد گان را نمی شناسید و حتی آن منطقه را خوب نمی شناسید. شما در موقعیت این تراژدی قرار نمی گیرید در نتیجه شما هیچ احساس منفی درباره آن تجربه نمی کنید.
این بدین معنا نیست که نمی توانید درباره اتفاقاتی که برای دیگران می افتد احساس دلسوزی داشته باشید، موضوع آن است که احساس تان درگیر نمی شود.
به عنوان مثال، اگر همکاری به دلیل مشکلات شخصی نمی تواند وظایفش را خوب انجام دهد برایش متاسف می شوید ولی این دلیل نمی شود که مسئولیت هایش را قبول کنید.
داشتن حد و مرزهای سالمِ احساسی به خصوص در محیط کار ضروری است می توانید بدون درگیر شدن با احساسات فرد دیگر همچنان غم خوار او باشید.